گلهائی از گلستان

گلستان سعدی به زبان امروز و عکسهای دیدنی

گلهائی از گلستان

گلستان سعدی به زبان امروز و عکسهای دیدنی

گلهائی از گلستان

                                         گلهائی از گلستان

                                        ------------------

از امروز در نظر دارم حکایتهائی را از گلستان سعدی به زبان ساده برایتان نقل کنم.من این کار رادر سال 1367 انجام داده ام و در سال 1369 آنها را در کتابی به نام( حکایتهائی کوچک از مردانی بزرگ) به چاپ رساندم که بعد از آن دیگر این کتاب را تجدید چاپ نکردم و اکنون نایاب است.

کتاب گلستان سعدی بدون تردید یکی از شاهکارهای ادبی جهان است که تا کنون بارها به زبانهای  مطرح جهان ترجمه شده و به چاپ رسیده است.یکی از مسائلی که باعث می شود مردم،در ایران به این کتاب اقبال چندانی نشان ندهند این است که درک مطالب آن برای همگان آسان نیست و نیاز به تعبیر و تفسیر دارد و در اصل این کتاب در سطوح عالی دانشگاه در رشته ادبیات فارسی تدریس می شود.امید است که این حکایتها را بخوانید و از آنها لذّت ببرید.

                                           -----------------------

                                                حکایت(1)

                                        -------------

روزی پادشاهی فرمان کشتن بی گناهی را صادر کرد.مرد بیچاره در آن حا لت نا امیدی به پادشاه دشنام داد.حکما گفته اند،هر کس د ست از جان بشوید هر چه در دل دارد بگوید.مانند گربهء شکست خورده ای که در کمال نا امیدی به سگ حمله می کند.

شاه پرسید ،این مرد چه می گوید. یکی از وزیران نیک محضر ،پیش آمد و گفت،ای سلطان می گوید،بهشت جای انسانهائی است که از اموال خویش ببخشند وهنگام خشم نیز بر خود مسلط گردند و از گناه دیگران بگذرند.پادشاه،از این گفته خوشش آمد و او را بخشید.در این هنگام وزیر دیگری پیش آمد و گفت،شایسته نیست که در محضر شاه سخنی جز راست گفته شود.این مرد امیر را دشنام داد.

شاه از این سخن روی در هم کشید و گفت:دروغ او از حرف راست تو پسندیده تر بود چون او از روی مصلحت اندیشی سخن گفت و تو از روی پلیدی و کینه توزی.

هر که شاه آن کند که او گوید                حیف باشد که جز نکو گوید

شکرگزاری (2)

قسمت بیست و چهارم       شکرگزاری (2)

دراین مرحله،بهترین کارتهیه فهرستی از چیزها و کسانی است که به نحوی از آنها سپاسگزاری.این عمل موجب بالا بردن انرژیت می شود.چه بسا پیش از این تمرین حواست را بر چیزهایی که نداشتی متمرکز می کردی،اما با انجام این تمرین، در مسیری متفاوت قرار می گیری.همین حالا برای نعمت هایی که خدا به تو داده شکرگزاری کن.قلم وکاغذ بردار و لیست خودت را به ترتیب زیربنویس و تکمیل کن.

1- لیست افراد و وقایعی را که درزندگی برایت مهم است وازآن افراد و رویدادها سپاسگزاری، تهیه کن.

2- به این لیست برگرد و از کسانی که این کارها را برایت انجام داده اند با ذکر نام و مورد،جداگانه تشکرکن.

3- در موقع راه رفتن،هر قدمی که برمی داری شکرکن ونعمتهایی را که از آنها بهره مندی در ذهنت مرور کن.

4- در هنگام رانندگی،هرجا که توقف کردی از فرصت استفاده کن وخدا را شکرکن.

5- در زمانهای مختلف در طول روز،در دفعات مختلف،هرمرتبه هفت بار عمیقاً شکرگزاری کن.

6- در طول روز منتظرفرصتهایی باش تا از دیگران از صمیم قلب تشکرکنی.

7- برای دوستانی که در طول زندگی،برایت کارمثبتی انجام داده اند، به وسیله نامه یا E-mail تشکر کن و به آنها بگوکه هیچوقت کار خوبشان را فراموش نمی کنی.

اگر کارهایی که در این لیست گفته شده با دقت و جدیت انجام بدهی،خواهی دید که یک حس رضایت  باطنی وصف ناپذیری وجودت را فرا خواهد گرفت که تو را به وجد می آورد.

گفتیم که نخستین گام برای رهایی از ذهنیت نداری آن است که ازآنچه که هستیم و داریم قدردانی کنیم.سپاسگزاری باید به صراحت و با خلوص نیت و از اعماق وجودتان که یکی از معجزه های دستگاه آفرینش است،بیان شود.شکر کنید که زنده اید.دارای چشم وگوش و پا هستید.

سعدی در یکی از حکایتهای کتاب گلستان می گوید: روزی در دمشق از خانه بیرون رفتم.کفش نداشتم.خیلی ناراحت بودم که پای برهنه می روم.در راه یکی را دیدم که پا نداشت.خدا را شکر کردم و به بی کفشی خود رضایت دادم.

بخاطر اینکه دراین دنیا شاهد رویدادهای شگفت انگیز هستید شاکر باشید.توجه داشته باشید که شکرگزاری  به آنچه داریم،به این مفهوم نیست که قانع باشیم و چیز دیگری نخواهیم.بلکه قدردانی از آنچه داریم سبب می شود،چیزهایی را که نداریم به زندگی جذب کنیم.این یک قانون است و شما در اجتماع هم با آن برخورد می کنید.هنگامی که کسی کاری برای شما انجام می دهد و از او تشکر می کنید،او سعی می کند در هرموقعیت و مناسبتی،کارهایی برای شما انجام دهد که حس قدردانی شما را برانگیزد.این یکی از مهمترین قوانین کائنات است که برای دستیابی به موفقیت، ما نیاز به شناخت این قوانین داریم.

یکی از ابزارهایی که برای پیشرفت در این راه به ما کمک می کند استفاده از عبارتهای تاکیدی است که احساس قدردانی را در ما تقویت می کند وحس ناسپاسی را از ذهن ما خارج می نماید.

بعضی ها نمی دانند شکرگزاری را ازکجا شروع کنند.خیلی ساده است.همه ی چیزهایی که در اطراف ما هستند،نعمتهای خاموشی اند،که ما به سادگی از کنار آنها می گذریم و وقعی به آنها نمی گذاریم وقدرشان را هم نمی دانیم.در حقیقت ما در اقیانوسی از نعمت غوطه وریم و نمی دانیم، چون آسان به دستمان می رسد.آیا تا حال فکر کرده اید بخاطر نوشیدن یک لیوان آب سپاسگزار باشید؟آیا بخاطر تابش خورشید که هر روز به جهان حیات دوباره می بخشد، شکر گزار بوده اید؟همه نعمتها اینگونه اند.حتماً باید آب و دیگر نعمتها به روی ما قطع شوند که قدر آنها را بدانیم؟زندگی یک طراحی بی نظیر در خرد لایتناهی است و همه چیز در دسترس است، ولی اگر ما راه استفاده از آنها را نمی دانیم گناه کسی نیست.

فراموش نکنید که شما مانند یک سلول از پیکر واحدی هستید که بشریت نام دارد.برای پایدار ماندن این پیکر،همه سلولها باید در سلامت و هماهنگی کامل با یکدیگرباشند.اگر سلولی از این پیکر نافرمانی کند و سر به طغیان بردارد بعد از مدّتی تبدیل به یک غده ِ سرطانی می شود که حیات پیکر بشریت را به خطر می اندازد.این معنا به وضوح در کتاب بوستان سعدی بیان شده:

بنی آدم اعضای یک پیکرند              که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار      دگر عضوها  را نماند  قرار

به مجرد اینکه بیاموزید،برای هرکس و هرچیزی که در مسیر زندگیتان قرار می گیرد و نیز برای همه ی جنبه های انسانیت سپاسگزار باشید،در مسیر از میان برداشتن کمبود قرار گرفته اید.

دو کلمه (شکرگزاری )قدرت و توانایی غیر قابل تصوّری را به چیزهایی که آرزومند آن هستید می دهد تا سریعاً آنها را به دست بیاورید.

در این مقاله،چند جمله از کتاب باور کنید تا ببینید،نوشته،دکتر وین دایر، ترجمه محمدرضا آل یاسین با تغییر استفاده شده است