گلهائی از گلستان

گلستان سعدی به زبان امروز و عکسهای دیدنی

گلهائی از گلستان

گلستان سعدی به زبان امروز و عکسهای دیدنی

حکایت 33

حکایت 33

یکی از وزرا، با زیر دستانش به نیکی رفتار می کرد و برای رفع اختلافات میان همکارانش، میانجیگری می نمود. از قضا روزی مورد خشم سلطان واقع شد و به زندان افتاد. دوستان و همکارانش برای رهائی او از بند، تلاش فراوان می کردند و زندانبانان با او به مهربانی رفتار می نمودند. بزرگان مملکت هم آنقدر از خوبیهای او تعریف کردند که نام نیک او ورد زبان مردم شد تا شاه او را بخشید. صاحبدلی این ماجرا را شنید و گفت:

( برای این که دل دوستان را به دست بیاوری بهتر است که املاک پدرت را هم بفروشی و خرج آنها کنی. برای پختن غذا برای انسانهای نیک، اگر تمام زندگیت را هم زیر دیگ بسوزانی کار نیکی انجام داده ای.)

تا دل دوستان به دست آری       بوستان  پدر  فروخته   به

پختن دیگ  نیکبختان  را           هرچه رخت سراست سوخته به

با بد اندیش هم نکوئی کن        دهن سگ  به لقمه  دوخته  به

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد