گلهائی از گلستان

گلستان سعدی به زبان امروز و عکسهای دیدنی

گلهائی از گلستان

گلستان سعدی به زبان امروز و عکسهای دیدنی

شکر گزاری (1)

قسمت بیست و سوم      شکر گزاری (1)

اگر از شما بپرسند،همین حالا برای دگرگونی چه کاری می توانی انجام بدهی؟ چه می گویی؟

من در یک کلمه می گویم، شکر گزاری.

شکر نعمت، نعمتت افزون کند                 کفر نعمت، از کَفَت بیرون کند

بزرگ ترین سارقِ شادی و فراوانی از زندگی انسانها،نا سپاسی است و تمام کمبودها در زندگی حاصل این تفکر است.آیا کمبودپول،سلامتی یا روابط اجتماعی خوب،شواهد زندهای از کمبود شکرگزاری نیستند؟ناسپاسی فقط این نیست که انسان به زمین و زمان بد بگوید.اگر شما روی کمبودها هم تمرکز کنید،نشانه آن است که شاکر نیستید و همین امر سبب افزایش کمبود در زندگیتان خواهد شد.

ما می دانیم که جهان منبع وسیعی از نعمتهاست وهزاران بلکه میلیونها سال است که انسانها و دیگر مخلوقات از این مواهب بهره می برند و پایانی بر آن متصور نیست.پس چرا باید احساس کمبود و نا امنی کرد؟ چرا باید فکر کنیم که ما تَهِ صف هستیم و وقتی نوبت به ما برسد همه چیز تمام شده؟چرا فکر نمی کنید که اول صف هستید و همیشه همه چیز در دسترس شماست؟

دو باره تکرار می کنم،هنوز هم ساده ترین راه برای فراخوان و جذب همه چیز به زندگی،شکر گزاری است.این اصل از قرنها پیش مدّ نظر اندیشمندان بوده است.برای اثبات این مدّعی نظری به دیباچه گلستان سعدی می اندازیم تا ببینیم او در این باره چه می گوید:

منّت خدای را عزَّوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت.هر نفسی که فرو می رود مُمِد حیات است و چون بر می آید مفرّح ذات.پس در هر نفس دو نعمت موجود است و هر نعمت را شکری واجب.

از دست و زبان که برآید                     کزعهده یِ شکرش به درآید؟

اِعمَلوا آل داوودَ شکراً و قلیلٌ مِن عبادی الشکور.

آیا تاکنون متنی خوانده اید که بتواند اهمیت شکر گزاری را به این زیبایی مطرح کند.سعدی می فرماید:خدا را سپاس می گویم که اطاعت از او،سبب نزدیکی به وی می شود و شکر نعمت هایش باعث افزایش این نعمت ها می گردد.هر نفسی را که فرو می بریم زندگی دو باره به ما می دهد و هر بازدَم ،شادی روح ما را بخاطر تجدید حیات در پی دارد.پس در هر دَم و بازدَم دو نعمت موجود است و برای هر نعمتی هم واجب است که ما شکری را بجای آوریم.چه کسی واقعاً این توانایی را دارد که بتواند شکر خدای را بجای آورد؟ ای آل داوود، شکری بجای آورید زیرا عده ی کمی از بندگان من شکر گزارند.

با این اوصاف ما چه حرفی برای گفتن داریم؟ فقط می توانیم به عجز خود در برابر این همه نعمت،اعتراف کنیم.

هیچ اهمیتی ندارد که شما کی هستید و کجا زندگی می کنید.شما می توانید با شکر گزاری زندگی خودتان را عوض کنید مشروط براین که این کار را با تمام وجود واز اعماق قلبتان انجام دهید.باید چنان این شکر گزاری عمیق باشد که احساس کنید تمام سلولهایتان آن را مانند نور به اطراف می پراکند.شکر گزاری یک تمرین فکری یا مغزی نیست ودر حقیقت اگر شما برای شکر گزاری از مغزتان استفاده کنید، یا بی تاثیر است یا اثر کمی خواهد داشت.شکر گزاری واقعی از قلب سرچشمه می گیرد.شما باید در قلبتان شکرگزارانه فکر کنید.شکرگزارانه صحبت کنید و آن را به بالا ترین شکل ممکن در وجودتان احساس نمایید و این مطلب رادر همین سطح و کیفیت تمرین کنید.

در خلالی که شما دارید این تمرین راانجام می دهید افکار و احساسات سپاس بیشتری را به وسیله ضمیر باطن خود جذب خواهید کرد.سپس در مدت زمان کوتاهی،تماماً از آن اشباع می شوید و از آن سوی تصورات خود می توانید شادی را تجربه کنید و این چیزی است که با انتخاب راه شکر گزاری به عنوان راه اصلی زندگی خود آنرا آغاز می کنید.

حال اگر واقعاً شما بتوانید در این بالاترین حالت از شکرگزاری قرار بگیرید و با آن زندگی کنید،دیگر هرگز در زندگیتان نیازی به تقاضا و آرزوی چیزی را نخواهید داشت چون به جایی می رسید که پیش از هرآرزویی همه خواسته هایتان برآورده می شود. چرا که شکرگزاری،مغناطیسی است که همه ی در های کائنات را به روی شما باز می کند.در اینجا نیز،بخشی از مقدمه کلیله و دمنه را که با شکرگزاری آغاز شده برایتان نقل می کنم.

سپاس و ستایش مر خدای را که آثار قدرت او در روز روشن نمایان است و انوار حکمت او در دل شب تاری درخشان.بخشایندهای که تار عنکبوت را سد عصمت دوستان کرد.جباری که نیش پشه را تیغ قهر دشمنان گردانید.....

در پاره ای از کشورها آخرین پنجشنبه سال میلادی را به عنوان روز شکرگزاری جشن می گیرند و به درگاه خدا شکر گزاری می کنند.بیایید همه ی پنجشنبه ها یا بهتربگویم همه ی روزهای خدا را تبدیل به روز شکرگزاری کنید.همه روزها متعلق به شماست که می توانید از آنها استفاده کنید و از هر راهی که می توانید شکر گزار باشید وآن را بگویید و احساس کنید.به محض اینکه راه شکرگزاری را در زندگی خود بگشایید،قدرتمندترین کانال دریافت را از درون خود گشوده اید......

در این متن از  مقاله خانم راندا بیرن که به مناسبت روز شکر گزاری برایم ارسال کرده بودند با تغییراتی استفاده کرده ام.ایشان به خالق رازدرجهان معروفند.

 شکرگزاریThanksgiving =

مراقبه(3) (Meditation)

قسمت بیست و دوم    مراقبه(3) (Meditation) 


....
مرحله ی سوم مراقبه، تجسم است که این مرحله اختیاری می باشد.من شخصا" برای این مرحله،بیش از مراحل دیگر وقت می گذارم.درمرحله ی سوم ذهن شما آرام و بدن شما در وارهیدگی کامل است.بسیاری از مردم تجسم خلاق را مترادف با دعا و حالتهای معنوی ذهنی می دانند.در حقیقت،تجسم خلاق مرحله ای عملی و منطقی است که در عمل کاربردهای زیادی دارد.ورزشکاران برای اینکه بازی خوبی ارائه دهند از تجسم خلاق استفاده می کنند و سخنرانان،برای تمرین،در برابر حضار خیالی سخنرانی می کنند تا وقتی با جمعیت روبه رو می شوند هول نشوند.تجسم خلاق یعنی تصور حالت بخصوصی از هشیاری،وقایع فیزیکی یا شرایط جسمانی با چشم ذهن و در عالم خیال.مثلا تجسم حضور در جزیره ای زیبا و آرامش بخش یا چمنزاری خوش منظر یا تجسم چیزی که دوست داریم در آینده برایمان اتفاق بیفتد.نکته ی اصلی در تجسم خلاق،استفاده از تمام حواس فیزیکی است.سعی کنید آنچه را مجسم می کنید ببینید احساس کنید بچشید ،بو کنید،بشنوید و لمس کنید.آن را که برای خود،واقعی و ملموس کنید.عواطفی مانند لذت،اعتماد به نفس،آرامش و صلح را که در تجسم خود دخالت می دهید سعی کنید احساس کنید.در هر حالتی که مراقبه را انجام می دهید می توانید به راحتی آنچه را که می خواهید مجسم کنید.رسیدن به تجسم خلاق یا تمرکز حواس(مرحله ی دوم)به شما این امکان را می دهد که هر چه بیشتر لذت ببرید و به شما بینش و دیدگاهی تازه و عاری از دلهره و نگرانی ارائه می کند.مرحله ی چهارم- رهایی- این مرحله،مرحله ی پایانی مراقبه و بازگشتن به عالم هشیاری است.در پایان نشست انگار به خود کادوئی می دهید که در نشست بعدی باید آن را باز کنید چون مراقبه شبیه خواب هشیارانه است و باید دقایقی را صرف بازگشت به هشیاری کنید.ابتداء انگشتان دست خود را حرکت دهید.چند بار این کار را انجام دهید و سپس همزمان انگشتان پای خود را هم به حرکت در آورید.به آرامی چشمانتان راباز کنید و به اطراف نگاه کنید،حواستان را به جسمتان متمرکز کنید و نفس عمیق بکشید.در همان حا لت نشسته می توانید چند حرکت نرمشی سبک را انجام دهید و آرام از جا بلند شوید و
از خودتان تشکر کنید.پس از این مرحله نباید حالتهایی را که در طول مراقبه داشته اید با خود حمل کنید.این مرحله را می توانید بین یک تا پنج دقیقه انجام دهید.برای هر بخش از مراقبه مدت پنج دقیقه یا بیشتر در نظر بگیرید.

  تمرکز حواس بر بخشایش و گذشت مرحله ای غنی و ارزشمند است.سعی کنید عصبانیت و سرزنش خود و دیگران را از خود دور کنید و از قضاوت درباره ی دیگران که بار سنگینی را بر دوش شما می گذارد بپرهیزید.آن موقع است که می توانید به صلح و آرامش درونی دست پیدا کنید.بخشش به این معناست که شما دلسوزانه متوجه اشتباه خود یا دیگران می شوید،حتی اگر پای خطایی بزرگ در کار باشد..در واقع شما به خاطر دیگران تمرین بخشش و گذشت  نمی کنید.بلکه با این آگاهی که نفرت و سرزنش به هر شکلی هم که توجیه شود،حتی اگر بجا هم باشد،قبل از هر چیزی به خود شما ضربه می زند، دست به این کار میزنید.بنابراین شما گذشت و بخشش را برای رسیدن به آرامش در زندگی انجام می دهید و تجربه هایی را کسب می کنید که بسیارچیزها به شما می آموزد.چسبیدن به نفرت و خشم،گذشته را تغییر نمی دهد،فقط چشم شما را به روی عقل و خردی که تجربه از آن به دست می آید می بندد.بخشش و گذشت برای شما این فرصت را فراهم می کند تا خودتان را تغییر دهید و از غم و اندوه کنونی خود بکاهید.برای این کار می توانید از تجسم خلاق استفاده کنید.ابتداء یکی از بزرگان را که فردی بزرگوار و بخشنده است در نظر بیاورید.توانایی بخشش و گذشت و بلندی نظری او را در برابر مردم و وقایع دنیا در نظر بگیرید.سپس حواس خود را متوجه فرد یا عملی کنید که می خواهید رهایش کنید. خودتان را همانطوری مجسم کنید که نمونه اش را در ذهن دارید:همدل،دلسوز،قدرتمند،قاطع،در امان و به دور از هر ناهنجاری تا جایی که بتوانید احساس کنید دریچه ی قلبتان را باز کرده اید و بعد مجسم کنید فرد یا عمل مورد نظر در حال خروج از ذهن شماست و عاقبت بیرون می رود.بزرگترین مزیت این کار،شفافیت ذهن است.تمرکز بر بخشش و گذشت همیشه نتیجه ی فوری و سریع در بر ندارد.گاهی اوقات پای گناه و خطایی وحشتناک در میان است که به راحتی نمی توان از آن گذشت.در چنین مواقعی بهتر است از مسائل جزیی و پیش پا افتاده شروع کرد.از همان اول سعی نکنید وزنه ی صد کیلویی بلند کنید.ابتدا از وزنه ی کم شروع کنید تا در اثر مرور زمان، بتوانید مهارت لازم را کسب کنید.یادتان باشد که همیشه اول باید خودتان را ببخشید.اگر واقعا" می خواهید از بند گذشته رها شوید اول از خودتان شروع کنید.شاید برای بخشیدن خودتان نیاز به زمان داشته باشید ولی حتما" این کار را بکنید زیرا تا زمانی که خودتان
را گناهکار و مقصر می دانید به صورت غیر مستقیم،صلاحیت خود را برای انجام کارهای بزرگتر زیر سئوال می برید و خدشه دار می کنید.در آینده باز هم از مراقبه خواهم گفت.


یک روز صبح حدود ساعت پنج از خواب بیدار شدم.درد شدیدی را در کلیه ی خود احساس می کردم. سعی کردم دو باره بخوابم شاید دردم بهتر بشود.دوباره خوابیدم ولی تا خوابم می برد با فشار درد از خواب می پریدم.تا ساعت هفت صبح مقاومت کردم ولی دیدم درد لحظه به لحظه بیشتر می شود.از جایم بلند شدم و سعی کردم کمی قدم بزنم ولی نمی توانستم.معمولا" وقتی چنین حالتی برایم پیش می آید کارم به اورژانس می کشد.به آشپزخانه رفتم و سعی کردم بساط صبحانه را آماده کنم ولی به سختی کار می کردم و نمی توانستم  کمرم را صاف کنم..یک فنجان چای خوردم تاثیری نکرد.روی کاناپه دراز کشیدم و در این فکر بودم که چگونه خودم را به بیمارستان برسانم.رفتم لباسهایم را بپوشم ولی نتوانستم.دوباره برگشتم و روی کاناپه دراز کشیدم.در این موقع به نظرم رسید که با فکرم با درد مبارزه کنم.تجسم کردم که حالم خوب است و دارم آماده می شوم که به سر کار بروم.چند دقیقه ای به این کار ادامه دادم.  احساس کردم مقداری از دردم کم شد.باز تجسم کردم که وقتی به محل کارم می رسم کلا" درد از بین رفته و من خوشحال و خندانم.نیم ساعتی طول کشید که دردم تقریبا نصف شد.همین کار را ادامه دادم. سعی کردم لباسم را بپوشم و به این کار موفق شدم. وقتی از خانه بیرون آمدم احساس آرامش بیشتری کردم . سعی می کردم به درد فکر نکنم  به همین خاطر ،لحظه به لحظه احساس می کردم بهتر و بهتر می شوم .دقیقا وقتی که به محل کارم رسیدم، دردم کاملا" خوب شده بود!!!

مراقبه (2) (Meditation)

قسمت بیست و یکم    مراقبه (2)  (Meditation

روش مراقبه ای که در اینجا گفته می شود،راحت،آسان، و ایمن است و می توانید آن را در حالتهای ایستاده- نشسته- در حال راه رفتن و سر کار انجام دهید. قبل از شروع باید بدانید که طرز قرار گرفتن بدن اهمیت زیادی دارد.اگر بدنتان در حالت مناسب قرار نگیرد(غیر از حالت راه رفتن)احساس راحتی نمی کنید، زود خسته می شوید وحواستان هم پرت می شود.

در عین حال که هشیاری خود را حفظ می کنید باید بدن خود را رها و شل کنید.از دراز کشیدن،خود داری کنید زیرا حالت ذهنی را برهم می زند و شما را در حالت خواب و بیداری فرو می برد.حالت درازکش فقط برای کسانی که مشکل جسمانی دارند توصیه می شود. این افراد باید در جایی دراز بکشند که خوابشان نبرد. باید دستها را از آرنج خم کنند و رو به سقف قرار دهند.اگر دستها به طرفین رها شود خوابتان می برد.

راحت ترین روش نشستن این است که صاف بنشینید و سرتان را بالا بگیرید. قبل از شروع مراقبه، بهتراست چند حرکت نرمش انجام دهید تا عضلات شما آرامش پیدا کنند.اگر روی صندلی نشسته اید،پاهای خود را روی هم نیندازید و دست به سینه هم ننشینید، زیرااین دو حالت مانع جریان راحت خون در رگها می شوند. عده ای دستهای خود را روی رانهایشان قرار می دهند و گروهی هم دستهایشان را رو به بالا نگه می دارند.

اگر روی زمین می نشینید، بهتر است چهار زانو بنشینید وپاهایتان را روی هم بیندازید. اگر به دیوار یا جای دیگر تکیه کنید اشکالی ندارد. اگر در حال راه رفتن هستید، گردن و کمر خود را صاف ودر حالت وارهیدگی قرار دهید. زانوهای خود را منقبض نکنید و دستهایتان باید در کنارتان آویزان باشد. شاید لازم باشد سر خود را کمی به جلو خم کنید وبه زمین چشم بدوزید.البته مدتی طول می کشد تا وضع بدنی مناسب برای مراقبه به دستتان بیاید.

روش مراقبه ای را که برایتان می گویم به روش MBP معروف است که از سه مرحله ساده ویک مرحله اختیاری تشکیل شده است.

1- رخوت     2- تمرکز    3-تجسم (اختیاری)     4- رهایی

1- مرحله رخوت- در یکی از حالت هایی که گفته شد بدن خود را قرار دهید. چشمهایتان را ببندید(به جز هنگام راه رفتن که باید چشمها باز باشد.) بدن خودرا شُل کنید تا بدن در حال آرامش قرار بگیرد. اگر می توانید تجسم کنید که موجی از بدن شما عبور می کند و در مسیر خود تک تک عضلاتتان را شُل میکند.اگر این کار برایتان مشکل است با صدایی که خودتان هم بشنوید بگویید،مثلا" پاهایم در حل استراحت است.دستهایم در حال استراحت است و......

2- مرحله تمرکز- بعد از آرام سازی بدن ،نوبت به تمرکز ذهنی می رسد که اصل مراقبه است. تمرکز به شما یاد می دهد چگونه با ذهن خود مهربان باشید و در مورد خواسته ها و توقعات خود انعطاف نشان دهید.یاد می گیرید به جای قضاوتهای نا بجا وتقاضاهای بی مورد،به یک فعالیت بچسبید.تمرکز باعث حواس جمعی می شود یعنی شما در حال و هوای اکنون قرار می گیرید. حسرت دیروز را نمی خورید و در آینده هم گم نمی شوید.اگر واقعه ای خوشایند برایتان رخ بدهد از آن لذت خواهید برد و اگر واقعه ای مانند، فشار ماندن در ترافیک، سبب فشار روحی شما بشود می توانید به آرامی شرایط را تغییر بدهید.

حواس جمعی لذت زندگی راافزایش می دهد به نحوی که هر اقدامی به حالتان مفید واقع می شود.

مورد اصلی MBP تمرکز بر تنفس است.هنگام دم،احساس کنید که پرهء بینی شما سرد و هنگام باز دم گرم می شود. فقط حس کنید که حوالی بینی شما،در موقع تنفس، سرد و گرم می شود بدون اینکه ذهن خود را مجبور کنید ،متوجه نفس کشیدن شما باشد. منظور از این کار این است که بدون زور و فشار،به آگاهی نفس کشیدن دست پیدا کنید.فقط در این لحظه متوجه دم و بازدم خود باشید واگر حواستان پرت شد،دو باره حواس خود را برآن متمرکز کنید. از دست خودتان عصبانی نشوید چون هیچ اجباری در کار نیست. اصل مطلب فقط تمرین صبر و استقامت است.

اگر راه می روید می توانید حواستان را بر قدمهایتان متمرکز کنید.آهسته و راحت راه بروید و به هر قدم که بر میدارید توجه کنید.تماس پنجه و پاشنهء پایتان با زمین را احساس کنید. اگر فکر می کنید به تمرکزتان کمک می کند می توانید به پاهایتان نگاه کنید و به صدا ها و دیدنیهای اطرافتان بی توجه باشید.

در مواقعی که سعی می کنید تمرکز حواس داشته باشید،حواس پرتی امری طبیعی است.گاهی چنان در افکار خود غرق می شوید که به نظرتان می رسد تمام مدت تمرکزِحواس را در خواب گذرانده اید.حالا دو باره حواستان را روی تنفس خود متمرکز کنید. زیاد به خودتان سخت نگیرید چون تمرکز حواس ،مهارتی است که به مرور زمان و در اثر تمرین پرورش می یابد.

انعطاف پذیری و تمرکز حواس دو رمز موفقیت هستند. پس هرگاه حواستان پرت شد با آرامش ، حواس خود را روی نفس کشیدنتان متمرکز کنید.سعی کنید هرگاه برایتان مقدور بود بین پنج تا بیست دقیقه از وقت خود را صرف این کار بکنید.دنباله این مطلب را در قسمت بعد بخوانید.

به چند جمله تاکیدی توجه کنید:

خدا را شکر می کنم که خواسته ام،هم اکنون در پناه لطف الهی و به گونه ای عالی عینیت پیدا می کند.

به هر جا که می روم محبت نثارم می شود.

من در عالیترین محیط زندگی می کنم.

من اکنون کاری تازه و شگفت انگیز برای خودم می آفرینم.

من هر کاری را که انجام می دهم دوست دارم.