گلهائی از گلستان

گلستان سعدی به زبان امروز و عکسهای دیدنی

گلهائی از گلستان

گلستان سعدی به زبان امروز و عکسهای دیدنی

حکایت 20

حکایت 20

حکایت می کنند که وزیری نادان، برای پُر کردن خزانۀ سلطان، دست تعدّی به اموال مردم دراز کرد و آنقدر مالیات از آنان گرفت که مردم، خانه خراب شدند.

( کسی که ستمکاری را یاری کند، خداوند، همان ستمکار را بر وی چیره خواهد کرد تا با رنج و مشقت او را از بین ببرد. آه مظلومان کاری می کند که آتش با اسفند نمی کند. می گویند سلطان همۀ حیوانات شیر است و بی ارزشترین آنان خر. اما خر باربر، از شیر که مردم را می درد بهتر است.)

مسکین خر اگر چه بی تمیز است         چون بار همی برد عزیز است

گاوان و خران بار بردار                    به ز آدمیان مردم آزار

برگردیم به داستان وزیر نادان. شاه ازرفتار ناپسند وزیر با مردم آگاهی یافت و دستور داد که او را شکنجه کنند و بکشند.

( تا مردم راضی نباشند، رضایت شاه تأمین نمی شود. اگر می خواهی مورد عفو خدا قرار بگیری، با بندگان خدا خوشرفتاری کن.)

می گویند، در همان حالت ضعف و ناتوانی وزیر، یکی از ستمدیدگان بر او گذر کرد و گفت، هرکس به مقام و قدرت رسید نباید اموال مردم را به زور بگیرد. استخوان درشت را می توان فرو برد ولی وقتی وارد معده شد شکم را می درد.

نماند ستمکار بد روزگار            بماند بر او لعنت پایدار

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد