گلهائی از گلستان

گلستان سعدی به زبان امروز و عکسهای دیدنی

گلهائی از گلستان

گلستان سعدی به زبان امروز و عکسهای دیدنی

حکایت 19

حکایت 19

حکایت می کنند که روزی انوشیروان عادل به شکار رفته بود. در شکارگاه صیدی را کباب کردند تا بخورند. نمک نداشتند. یکی از غلامان به روستا رفت تا نمک بخرد. انوشیروان گفت، نمک را به قیمت بخر تا رسم بدی را در این روستا، بنیان نگذاری.

اطرافیان پرسیدند، که از این مقدار اندک، چه نقصی پدید خواهد آمد؟

انوشیروان پاسخ داد، بنیاد ظلم در جهان از نخست بسیار اندک بود. هر کس آمد به آن مقداری افزود تا بدین پایه که امروز می بینید رسید.

(اگر شاه از باغ رعیت، یک سیب بخورد، غلامان او درختهای باغ را ریشه کن خواهند کرد. یا اگر سلطان از روی بی عدالتی پنج عدد تخم مرغ از زیر دستانش بگیرد، لشکریانش هزار مرغ را به سیخ می زنند و می خورند.)

اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی                برآورند غلامان او درخت از بیخ

به پنج بیضه که سلطان ستم روا دارد          زنند لشکریانش هزار مرغ به سیخ

نظرات 1 + ارسال نظر
مهراب شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 20:35 http://mehrab.blogsky.com

سلام عالی بود استفاده کردیم دوست من

اگه اجازه بدی شما رو لینک کنم

منتظر جواب شما هستم

متشکرم از مطالب زیبایت

با سلام
من شما را لینک کردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد